انسان خردمند (نام علمی: Homo sapiens) یا به زبان عامه انسان، یک پستاندار دوپا از خانوادهٔ انسانسایان است.
مدارک بهدستآمده از دیانای انسان نشان میدهد که انسان خردمند حدود ۲۰۰٬۰۰۰ سال پیش از آفریقا سرچشمه گرفته است، در حدود ۵۰٬۰۰۰ سال پیش تغییرات زیادی در رفتار او پدید آمد و در همان زمان آغاز به مهاجرت کرد. انسان خردمند با دیگر انسان تباران بچه دار شدهاند و این باعث شده به رغم انقراض سه گونه دیگر انسان تباران دی ان ای آنها همچنان در انسان خردمند موجود باشد. انسان خردمند حامل دی ان ای انسانتبار دنیسووا، انسان نئاندرتال و گونهای دیگر که هنوز شناسایی نشده میباشد. افرادی که دارای تبار غیرآفریقایی هستند بین ۲ تا ۴ درصد دی ان ای نئاندرتالها را دارا هستند، ۳ تا ۴ درصد دی ان ای بومیان ملانزی متعلق به انسانتبار دنیسووا است و دی ان ای گروهی از شکارچی-گردآورنده آفریقایی متعلق به گونهای است که هنوز شناسایی نشده است.[۳] این انسانها هوش بالا، توانایی تجزیهوتحلیل، زبان سخن گفتن، درونگرایی و احساسات داشتند. این استعدادها همراه با یک بدنِ راستقامت با توانایی راه رفتن و بازوان آزاد برای گرفتن اشیاء، انسانها را به رفتن سفرهای طولانی (مانند مهاجرت) و استفاده از ابزارها توانا ساخت. این انسانها با مهاجرت تقریباّ در تمامی نقاط جهان به جز نواحی غیرقابل سکونت (مانند جنوبگان) ساکن شدهاند. اما از قرن بیستم میلادی وسعت سکونت انسانها به جنوبگان (توسط پایگاههای دائمی)، دریاها (توسط سکوها) و مدار زمین (توسط ایستگاه فضایی بینالمللی) افزایش یافته است.
جمعیت انسانها در زمین در سال ۲۰۱۱ میلادی به ۷ میلیارد نفر رسید و هماکنون نیز در حال افزایش است.
انسانها موجوداتی اجتماعی هستند و نمیتوانند تنها زندگی کنند. همه انسانها به هم نیاز دارند و در کارها به یکدیگر کمک میکنند.
دلایل وجود انسان از نظر قرآن
بی گمان و بر اساس مستندات قرآنی، سلسله نسل موجود انسان به آدم و حوا (ع) منتهی می شود. اما باید روشن گردد که این آیا این دو نفر، با نسل های پیشین ارتباطی نداشته و خود، سر سلسله نسل انسان اند؟ برای پاسخ این مسئله، شواهدی در قرآن کریم وجود دارد که برای نمونه، به برخی از آن ها اشاره می شود:
یکم. شاهد نخست این که قابیل پس از قتل برادرش، نسبت به جسد وی متحیّر مانده و نمی دانست که با آن، چه معامله ای باید کرد. سرانجام در اثر تعلیم کلاغی که خدا برای تفهیم وی به سوی او فرستاد و (با چنگال خود چیزی را در زمین دفن کرد)، مشکل قابیل حل شد: (فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیرِیهُ کَیفَ یوَارِی سَوْاةَ أَخِیهِ )(1). اگر آنان فرزندان نسل پیشین بودند، یقیناً دفن مرده را از اجداد خویش آموخته بودند و هرگز قابیل در این امر بدیهی، متحیّر نمی ماند.
دوم. خداوند در طلیعه سوره مبارکه نساء همه انسان ها را مخاطب ساخته، می فرماید: بپرهیزید از خدایی که شما را از حقیقت و نفس واحدی آفرید و از همان نفس واحد، همسرش را خلق کرد و از این دو، مردان و زنان فراوانی را در عالم پراکند: (یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَ نِسَاءً...)(2). بر اساس این آیه، آدم و حوا (ع)، نمی توانند فرزند انسان های دیگر باشند، زیرا در قرآن، از این دو، به عنوان سر سلسله انسان های موجود یاد شده است.
روشن ترین دلیل قرآنی بر این مطلب که آدم (ع) فرزند کسی نبوده و خود سر آغاز نسل بشر است، جدال احسنی است که قرآن کریم با مسیحیان، درباره خلقت عیسی(ع) دارد: (إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ )(3)؛ یعنی شما پذیرفته اید که خدا، آدم (ع) را بدون پدر و مادر و از خاک آفرید. پس درباره مسیح (ع) چه مشکلی دارید که تولد او را بدون پدر، تحقق پذیر نمی دانید و مسیح (ع) را فرزند خداوند می پندارید؟